اخخخخ جونمی جون امروز باز قراره منو بابا مهدی بهارمو ببینیم ...
سلام عزیز کرده ی مامان رهرا وهمچنان پدر مهدی خوبی مامانی ؟؟؟؟؟ من ک اصلا خوب نیسم استخون درد و دل درد واقعا اذیتم میکنه مامان یوقتایی از درد زیاد گریه م میگریره بابایی هم دل نازک میشینه پا ب پای من غصه میخره اخه این چند وقت اخر خیلی سنگین شدم و اصن زیاد نمیتونم راه برم از وقتی ام سیمونی شما اومد بخاطر اینکه اونموقع ازوق با لا پایین زیاد رفتم تازه دارم عواقبشو درک میکنم ولی همه درد و ناخوشیام همه ش فدای ی تار موی دخترم البته اگه کچل نباشه اخه مامانی خیلی میترسم از ک چل بودنت تلاش زیادی ام تو خوراکم کردم خدایی کچل نباش مامانی انقد گیر و کش برات خریییییییییدم ک نگو بابایی ام حال ش خیلی بهتر از من نیس همه ش گیج خوابه بنده خدا...
نویسنده :
مامان زهرا و بابا مهدی
14:26