سیسمونی بهارم رسییییییییییییییییییید...
سلام نازنین دختر مامان عسلم شیرینم خوشگلم نمکدونم امید زندگیی مامان
خوبی شیرینم ؟؟؟میدونم جات تنگ شده دور سر ت بگردم من ولی شیطونی هات جای خودشه قربون لگد زدنات برم ک من از حال میرم بابایی ذوق میکنه میگه بزن مامانو. بزن بابا تو حق منو بگیر ازش اخه بنده خدا تو این چند ماه ک تو دل مامانی حسابی همه کارا رو دوششه تازه باید غرم بشنوه ی خالی میدهههههههههههیوقتایی قیافه ش دیدن داره وقتی شاکی میشه این شکلی فقط نگام میکنهمنم میشینم ی جا و ب خوردنم ادامه میدم و همیشه میگه دخترمو بیاری میفرستمت خونه مامانت دیگه نبینمت ولی فعلا باتو همه چی اوکیهبزن قدش
القصه
شنبه (1392/12/03) سیسمونی دخمل خوشگلم رسید اول بگم دست مامان فضه ت درد نکنه نمیدونی چقد زحمت کشیده ک مامان همه چی برات خریده همهشونم خوشگلااااااااااااااااا...
شنبه تا ساعتنه و ده میچیدیم بازم کامل نشد اخه اتاقت یکم کوچیکه مامان وسایلت ک ماشالا همه چی هس برا همین باید با بابایی اتاقت و بکل خالی میکریدم و اون ی کمدی ام ک از ما بود شوت کردی بیرون با این وساب=یل نمکتتتتتتتتتتتتتتقربونت برم ک نیومده انقده عزیزی برا مامان و بابا موش موشی کل حرفمون کارمون فکرمون شده بهار زود بیا مامانی ک همه منتطرتن خاله دایی مامانی عمه ها عمه مرضیه ک با هر لباس و وسایلت کلی ذوق میکرد فاطمه ک دیگه هیچی بابا شعبون کلی برا اتاقت دوق کرد ک برام خیلی قشنگ بود اخه خیلی دوست داشتنیه دیگه همه دوست دارن با این ک ندیدنت دوست داشتنی مامان عکس وسایلت چیدمانش کامل شه برات میزارم مامانی شبم شام همه خونمون بودن صرف شد و رفتن خیلی خوب بود همه قربون صدقه لباسات یکی گیره سرات هر کی با ی چیزی مشغول شده بود منم ک تا صب هی خابیدم هر بار ک پا شدم رفتم نگاه کردم و اتاقتو قربونت رفتم بابایی ک دیگه هیچی ی سره تو اتاق داره بات خرف میزنه
ولی تا این سیسمونی چیده شد صد بار منو بابایی دعوا کردیم اشتی کردیم قربون بابایی ت برم ک انقد منو تحمل میکنه همه دعواها تقصیر منه ولی خوب بابایی هم خیلی ریلکسه اذیتم میکنه منم ک کاری ازم بر نمیاد غر میزنم ولی بازم هی میاد از دلم در میاره و بام صحبت میکنه تا اروم شم
خلاصه دخترم همه چی اماده س تا شما تشریف فرما شی و این وسایل استفاده کنی و نمکدون مامان شی بخورمتتتتتتتتتتتت اخ کی بشه بیای تو بغلم مامانی ....