جوجوی منجوجوی من، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

فاطمه جوجه حنایی مامان رهرا

عروسک خوشکل من بهد یماه و نیم مریضی بکم بهبود یافته و عروسی دایی شم پشت سر گذاشته

سلاااااااااااام خوشگل ملوسک من خوبی مامانی دورت بگرده عاششششقتم عااااااااشق بالاخره دو هفته پیش ددکتر حیدری مشکل اصلی شمارو متو جه شد و دارو داد و یکم بهتر شدهی دورت بگردم  هر دو گوشت از داخل 50 درصد چرک کرده بود و خیلی خطر ناک بود البته من دکتر زیاد میبردمت منتها متوجه نمیشدن ک خدارو شکر دکتر حیدری تشخیص داد و گرنه اتفاقایی بدی می افتاد برای سرفه های شدیدتم اسپری داد و الان اونم حل شد ه و دیگه برات نمیزنم قربونت برم ک اولاش میترسیدی ولی بعدش خودت میشستی ب عروسکاتم اسپری میزددی شیرین من ابریزش بینی ت ک شدید اذیتت میکردم قط شد شکر خدا البته اگه دوباره تو عروسی دایی سرما نخورده باشی اخه خیلی سرد بود مام ک اصلا راه نداشسشت یجا بشینیم ...
9 اسفند 1393

عروسک مامان یازده ماه شد

سلاااااااام ی دونه ی من مامان فدات دوردونه الهی صد ساله بشی برام نفس من مامان فدات شه ک انقدر بزرگ شدی و کارات شیرین شده دیگه داری ب ی سالگیت نزدیک میشی  مام در تدارک گرفتن جشن تولد برای ی دونه جوجو مونیم البته قبلش عروسی دایی محسن اونو رد کنیم تمرکز رو جشن تولد شماس عشقققققققققققم و اما کار جدید اینکه غذا رو میخای خودت بخوری اگه چیزی رو بهت ندیم سریع لب درس میکنی و گریه شدید و ارومم نمیشی براحتی دستمال میکشی خونه رو با من جارو دستی رو ک عاشقشی گوشی و لب تابم ک از دستت در امان نیس دور سرت بگردم عزییییییییز دلم مامانی حسابی مشغول کارای خونم توام حسابی شیطون شدی و غر میزنی الانم بزور خوابوندمت خلاصه ک داری پوستمونو میکنی نفس خانمممم...
24 بهمن 1393

دخترم و ی عالمه مریضی و ادیت شدن:(

سلام نفس نفسای مامان قربون شکل ماهت بشم ک مریض شدی باور کن انقد مشغول مریضی و دکترت بودم نشدبیام ده ماهگی نو تبرک بگم بهت بعد از سرما خوردگی نه ماهگی  اسهال اتفراغ شدیددددددددددددد از پا دراورد جفنمونو بیچاره بابایی مکیدونس بکدوممون برسه بعدشم ی هفته نبود خوب شدیم تو باز ی سرماخوردگی بد گرفتی و در همین حین دندونای بالاتم شرو کرد ب در اومدن باعث شد بیشتر ادیت شی خیلی خیلی لاغرت کرد من ک ازغضه دیق کردم نمیدونی چقد دکتر ب دکتر رفتیم سر تب کردنای شدیدت تازه بعد ی ماه از یشب بهتر شدی خلاصه ک ماه خیلی سختی رو گدروندیم قربونت بشم الهی همیشه سالم باشی برام بختدی وشیظونی کنی اما کارای جدید ی قرتی تمام عیار شدی یسره قر میدی با عرئسکات خاله باز...
20 بهمن 1393

دخملم تلاش میکنه ک راه بره

سلام نفس نفس ی دونه ی خونه قربونت بششششششششششششششم ک ی عالمه شیظون شدی از دیروز خیلی بلا تر شدی یسره کارای جدید یادمیگری هر کی هر کار میکنه جلوت بلافاصله انجام میدی خیلینمک داری ریز میزه و با نمک هر کی میبینتت عاشق مسخره بازی ات میشه در کنارشیطونی خیلیم لوسی و وابسته ب منو بابایی از خواب ک پامیشی کلی وقت تو بغلمون میچسبی عاشق اینکارتم از جا .ک بلند میشی شرو میکنی ب تند تمد دست زدن و سریع بای بایمیکنی میری طرف در پله ها رو بی کمک تا بالا میری سینه میزنی میرقصی کلاغ پر لی لی حوضک اتل متل دالی و.. ی عالمه ادا ک روز بروز اضاافه میشه ویسره کارتون میبینی عااااااشق تللویزیون و گوشی الانم ک کیخای تلاش کنی ک راه بری دست و ب هرچی نزدیکته میگری بلند...
15 دی 1393

نه ماهگیت مبااارک عشقم .

سلام دتر خوشگل مامان الهی مامان فداتشم ک انقد شیرین و عزیز میکنی خودتو نه ماهگییییت مبارک عزیز کرده ی من البته با دوروز تاخیر اومدم چون حسابی مریض شدی دقیقا امروز ده روزه ک حالت سرماخوردگی و تب و ابریزشربینی شدید با در اوندن دندونای خوشگلت همزمان شده و داری اذیت میشی جوری لاغرت کرده درد مامان فدات دردت بجووونم الهی ک زود خوب شی فقط نفسی و اما کارای جدید  لی لی لی لی حوضک و انجام میدی حسابی ب کارتون و تلویزیون علاقه داری مخصوصا پیام بازرگانی و شبکه های کاراونی و چند تا شعر مخصوصت باب اسفنجی .پیر مرد مهربون.واهنگ های عمو امید تد پرشین تون میخکوب میشینی پاش نگاه میکنی ازبس این شعرارو برات گزاشتیم همه دور بریات حتی وقتی نیسی ام عادت شده ا...
28 آذر 1393

باز هم فاطمه خانم و شیرین کاری جدیدشششششش

سلااااااام عشقممم قربونت بشم نفس مامان ک انقد با نمک شدی و روز ب روز شیطون تر داری میشی  از دیروز یاد گرفتی سینه نیزنی قربونت بشن دست زدنم ک ی هفته ای میشه یادگرفتی .خودت صدا درمیاری خودتم غش میکنی از خنده چند شبم هس دییگه تو ننو نمیخابونمت بغل خودم با شیر میخابی البته ن براحتی ها انقد لگد تو شوم من میزنی و سیلی تو صورتمو گاز میگیری سینمو بعد یساعت خسته میشی خوابت میبره قربون قد و بالات بشممممممم ک انقد دوس داشتنی و ماهی عزیز کردممممممممم دوست دارممممم
5 آذر 1393

عزیز دلم هشت ماهگیت مباااااااااارکککککک

سلام عزیز مامان نفس بابا دور سرت بگردم ک داری بزرگ میشی عزیز کرده م دیروز هشت ماهت تنوم شد و بزرگ شدی و شیرین تر انقد بلا شدی ک نگو یسره وول میخوری داد نیزنی باهمه هم دعوات میاد برای نذر خودت روضه گرفتیم خونه پا ب پای خاج اقا میخونی برامون غذا خورونت ک دیگه عیچ ی چیز ترش میخوری انقد ادا میای ک نگو دیگه جند وقته دارم کم کم غذاهای خودمونم بت میدم ک عادت کنی مامانی  اخ اخ اینو بگم برا هشت ناهگیت بردیمت اتلیه کاری بامون کردی ک از هرچی عکسه زده شدیم نمیشسی ک فقط میخاسی بری میگرفتیمت گریه میکروی  ارم چندتا بیشتر نشد بگیریم راسی بابایی بدای کهدوی دندون دراوردنت برات ی دس لباس خیلی خوشگل خریده تو اتلیه باش بدات عکس گرفتم نفس  دوست د...
25 آبان 1393