24اسفند ایشالا دخترم میاد تو بغلم هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام دخمل نازم چطوری عروسک مامان الهی مامان قربونت بشمممممممممممممممممممم ک تکونات انقد زیاد شده و محکم وقوی عزیزکردهم
همونطور ک گفته بودم دکتر گفته بود شنبه ١٧ اسفند برم برا نوبت دکتر فدا مدا رفتم ااول دکتر بیهوشی اونجا گفت مشکلی نیس بی هوشم میکنن واقعا خوشحال شذماااااااااااااا اخه مامان از سر کردن میترسم بعدش رفتم پیش دکتر عبد خدا گفت ی سونو دیگه بده ببینیم وزن جقله مامان چنده اخه هنوز وقت داری منوبابایی هم ک عاشق سونو یک ذوقی کردیم و رفتیم دیروز رفتم سونو گرافی یعنی ١٨ اسفند وزن دختر خوشگلم ٣٢٣٠ گرم بود یکم غصه م شد اخه اوایل بهتر رشد میکردی مامان یکم خودمو سرزنش کردم ک شاید من کم کاری کردم و خوراکم دقت نداشتم ولی دیگه قول بابا با غصه خوردن حل نمیشه ک رفتیم باز دکتر عبد خدا گفت هنوز ٣٧ هفته و ٥ روزه ته تا شنبه صبر کن هم وزن بیشتر شه هم ٣٨ هفته ت کامل شه مام گفتنی چشم برام برا روز ٢٤ اسفند نوبت زد اخخخخخخخخخخخخخخ فداتشم بیا ک مامای و بابایی برا دیدنت روز شماری میکنن واییییییییییییییییییییی خدا داریم میمریم از ذوق منو بابایی هفته دیگه اینموقع دخملمون میاد تو بغلمووووووووووووووون الهی من فدات شم ینی چ شکلی هستی شبیه کی کاش دل مامانا شیشه ای بود میدید ن نی نی شاونو خیلی ندیده دلم برات تنگ شده مامان بیای چجوری میخای دلبری کنی تو ی دونم امروز وسایل بیمارستانو تو ساکت گداشتم ی سری هم ک لارزم بود برا خونه مامانی گداشتم ببیرم نمیدونی چ ذوق و استرسی دارم مامان یکمم این اخری دردام زیاد شده پا درد و کمر درد و دل درد اصن ی وضی بهم قاطی شدم نمیفهمم چمه فقط میدونم بخاطر دخملم همه چیو دارم تحمل میکنم ایشالا سالم بیای و همه خستگی و دردا مامانی رو با ی خنده ت ببری عزیز کرده م ...
بوس بوس عخشششششششم